خداحافظی

شنبه رفتنی شدم.

دیروز آخرین روز کلاسم تو آموزشگام بود .

چقدر سخته لحظه وداع.

حداقل این دفعه با آگاهی کامل و خواسته خودم هست .

چقدر سخت بود برای آخرین بار داشتم به نتیجه زحمت یکساله ام نگاه می کردم . هم شیرین بود ، هم تلخ .

وداع با مشاورم ، بهترین دوست و همدم یکساله ام ، تا ساعت 6 صبح با هم حرف میزدیم . انگار میخواست همه چیزایی که میدونه رو یه شبه به من بگه که به مشکل نخورم.

امشب هم در اختیار خانواده ام .آخرین شام عاشقانه در کنار هم . خیلی دوسشون دارم.خدایا حفظشون کن تا برگردم .

فردا هم روز وداع با پسر عاشق و بامعرفتی هست که یه ماه باهاش آشنا شدم ام اینقدر خوب و ماه بوده که سخته دل کندن ازش.خیلی دوسم داره . اما حیف ...


خدایا شکرت بخاطر همه احساسات یکساله ام ، بخاطر حضور آدما تو زندگیم ، بخاطر این همه تغییر، بخاطر شناخت خودم و تو ، ....


بابت همه چی ازت ممنونم ، میخوام تا حالا که کمکم کردی ، از این به بعدم حواست بهم باشه .یه بوس گنده آبدار برات میفرستم با یه بغل محکم .دوست دارم .

نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

منم میخوام ... منم میخوام ... منم از اون بوس ها میخوام
.....
ببخش اگر سربه سرت میذارم ... شاید این باعث بشه که به جای ناراحتی از دل کندن پا به فرار بذاری
خیلی خوشحالم میبینم که دوباره خودت را پیدا کردی ... با خبر های خوش بیایی .... و در آخر یه بوس آبدار گنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد