یه خبر خیلی خیلی مهم.من اینجا امروز امتحان رانندگی دادم و قبول شدم.خیلی استرس داشتم .آخه پارسال بخاطر استرس زیاد رفتم تو جدول قبل امتحان اما امسال موفق شدم بزرگترین ترسم رو از بین ببرم.همین برای من یه موفقیت خیلی خیلی بزرگه.
دارم به این فکر میکنم که چقدر شوهر سابقم منو از زندگی خوب و پیشرفت با افکار مزخرفش عقب نگه داشته بود .خدایا شکرت که الان هنوز وقت برای شروع دوباره و ساختن یه زندگی جدید برای خودم رو دارم.
دیگه سخت باورم میشه کسی بهم میگه دوست دارم تازه اونم اینجا که انگلیسی هم بهت بگن.فارسی بهم گفتن اونطوری از آب در اومد حالا که انگلیسی شده.میگم بهش من الان آمادگی شروع یه رابطه رو ندارم میگه باشه من بهت وقت میدم .اذیتت نمیکنم.میگه میخوام باهات ازدواج کنم.
آخه ما دو سه بار بیشتر همدیگه رو ندیدیم.طرف یا خیلی خله یا خیلی عوضی.
هر بار که بهم میگه دوست دارم قلبه خوشش میاد میاد تندتر بزنه عقله میگه دروغ میگه .این شده کار این چند روز ما .
شام هم که با هم رفته بودیم بعدش سر یه موضوعی باهاش بحث کردم و گفتم دیگه نمیخوام ببینمت .حالا میخوام ببینم عکس العملش چیه.
حق داری باور نکنی به نظر منم با عقل تصمیم بگیر
خیلی هم عالی که قبول شدی
قبل از ازدواج با عقل قضاوت کن ... بعد از ازدواج با قلب
البته یادت باشه بعد از ازدواج هم هر دو باید عاشق باشین
ازدواج کدومه . یه بار کردیم برای هفت جد و آبادمون بسه.
راستی تا یادم نرفته ... شیرینی گواهینامه را کی میدی؟
شما دعا کنید من پله های ترقی رو همینطوری یکی یکی بالا برم اونم چشم.برگشتم ایران حتما.
تو بگو شیرینی میدی ... من خودم میام اونجا ازت میگیرم
امیدوارم همیشه در حال پیشی رفت باشی