دیروز صبح زود ساعت 6 زنگ زده میگه تا صبح خوابم نبرد .چند بار معذرت خواهی کرد.گفت دلم تنگ شده بود میخواستم صداتو بشنوم.آخه مرتیکه 6 صبح زنگ زدی صدای منو بشنوی؟
واقعا نمیدونستم چی بگم.کلی معذرت خواهی کرد و دیگه تا شب زنگ نزد تا من خودم بهش زنگ زدم.
داره سعی میکنه کمتر مزاحم من باشه.کمتر زنگ بزنه.
یکی میگفت تو ایران چون دور و بر آدم شلوغه حق انتخاب بیشتری برای دوستی داری اما اینجا مجبوری با هر کسی دوست باشی تا تنها نمونی.
خوب بود.به ما هم سر بزن.منتظریم
۶ صبح نقش خروس را بازی میکرده
بنده خدا بد جور دلش پیشت گیر کرده
شاید هم چیز دیگه ای گیر کرده.
من میدونم انقدر با هوش هستی که از یه سوراخ دوبار گزیده نشی