جنگ یا فرار

از دیشب تا حالا فکرم مشغوله.جنگیدن یا فرار. 

امروز بخاطر حرف استادم با خودم فکر میکردم کار آموزشگاهم گرفته بود .به پیشرفت اونجا نزدیکتر بودم . کرایه خونه و پول خورد و خوراک هم که نمیدادم.بیشتر میتونستم پول داشته باشم.کنار خانواده و دوستام هم که بودم.اما احساس میکنم اینجا خوشحالترم .اینجا رو بیشتر دوست دارم.الان زیر آسمون این شهر یه خورده دلم آروم گرفته.با همه سختیهاش چون اینجا کاملا مستقل دارم زندگی میکنم دوستش دارم. 

یاد کتاب ۱۱ دقیقه پائولو افتادم. 

من برای همه چی تو زندگیم جنگیدم. 

دانشگاه 

ازدواج 

طلاق 

زندگی در آمریکا 

الان خیلی چیزا هست که میخوام داشته باشمشون. 

تو این مدت پله پله جلو رفتم.خوب به همه چی فکر کردم و تصمیم گرفتم و پیش رفتم.الان تصمیم گرفتم بمونم و بجنگم.چون میدونم چی میخوام و قراره به کجا برسم.

نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

کتاب قشنگی هستش ... اما یادت باشه همه قصه ها به خوبی تموم نمیشه
و اگر آدم چیزی برای مبارزه نداشته باشه کسل میشه
نمیدونم چرا فکر میکردم برات نظر گذاشتم ... شاید هم خونده بودم ولی نظر ها کار نمیکرده ... ببخش اگر خیلی دیر شد
من همیشه بهت سر میزنم و حرفات را گوش میدم ... دیر و زود داره ... سوخت و سوز نداره

مرسی .من هم همیشه منتظرتم.
اونجا چی کار میکنه که نظرها کار کنه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد