امروز بعد یه سال خیلی اتفاقی رفتم محل زندگی پارسال .این پسره اون دقیقا تو همون خیابون کار داشت.بهش گفتم منتظر بمونه من الان برمیگردم.نفهمیدم چه حسی دارم.
رفتم خونه رو از بیرون دیدم.من دلم میخواد کل اون 15 واحد برای من باشه.میخرمش برات.قول میدم بهت.
نمیدونم اون ساختمون چه خاطراتی داره که میخواهی حفظش کنی ... اما امیدوارم به اندازه ای خوبی و خوشی دور و برت باشه که و تمام زندگیت پر از خوبی باشه که احتیاج برگشت به گذشته را نداشته باشی
بهترین و بدترین خاطرات زندگیم اونجا بوده.من اونجا خودم رو پیدا کردم.
نمیدونم اون ساختمون چه خاطراتی داره که میخواهی حفظش کنی ... اما امیدوارم به اندازه ای خوبی و خوشی دور و برت باشه که و تمام زندگیت پر از خوبی باشه که احتیاج برگشت به گذشته را نداشته باشی
بهترین و بدترین خاطرات زندگیم اونجا بوده.من اونجا خودم رو پیدا کردم.
اگر خودت را پیدا کردی پس ارزش سختی ها رو هم داشته