روزهای متفاوت

هیچ روزی عین روز دیگه نیست.همه روزها با هم فرق دارن.وقتی دگیر روزمرگی یا بهتر بگم روزمردگی میشم، همون نیازهای اساسی آب ، غذا و سقف بالای سر هیچ چیزی دیگه برام جذابیت نداره. دوست ندارم به چیزی عادت کنم. اما بعضی موقعها که مواظب افکارم نیستم یا زندگی برام سخت میشه این اتفاق میفته. 

اون موقعه که یاد ورونیکا میفتم که تصمیم میگیره بمیره. عین خودم که یه زمانی این تصمیم رو گرفته بودم.اونوقت همه چی دوباره عوض میشه.

Are you happy with your drink

این سوالی بود که خانمی که تو استارباکس کار میکنه از یه مشتری پرسید. 

با خودم فکر میکردم من با چی خوشحال میشم.