گاهی باید فرو ریخته بشی برای بنای جدید.
بسه دیگه ، پدر در اومد از این فروریختن و دوباره ساخته شدن. چقدر مصالح مگه میخواد این بنای جدید.
زیربناش رو که پارسال درست کردم . فکر کنم هنوز به هم کف ، هم نرسیدم.
کمر درد ، پادرد، تموم بدنم کوفته است. وقتی تو چشات اشک جمع شده و دلتنگی ، اما لبات باید بخنده. چطوری این ممکنه . آره من این کار رو هم یاد گرفتم تو این مدت.
نمیدونم چه روزی میتونم تماس بگیرم یا چه ساعتی
اما خیلی دوست داشتم که میتونستم سنگ صبورت باشم
البته من سمج هستم و دوباره زنگ میزنم
نه و نیم یا ده شب خودتون زنگ بزنی خوبه.