مرتیکه عوضی دوباره امروز میگه باید با مدیرم صحبت کنم.فردا حتما بهت زنگ میزنم خبر میدم. منم میگم ، شما واقعا کسی رو برای کار میخواین . یعنی اینکه من رو سر کار گذاشتی.
فقط به این فکر میکنم که اگه یه روزی اینجا مدیر بشم ، من هم اینطوری با مردم رفتار میکنم.
به من میگه فردا زنگ بزن ، زنگ نمیزنم ، میگم حضوری برم بهتره، میرم ، روز کاریش نیست . آخه مگه مرض داری الکی قول میدی .
بعد با خودم فکر میکنم منم اگر یه روزی یه کاره ای شدم اینجا ، من هم حتما همینطوری آدما سر کار میزارم و باهاشون بازی میکنم . بعد با خودم فکر میکنم من نمیتونم. من آدمی نیستم که بخوام کسی رو اذیت کنم . دروغ بگم.
یه دختر افغانی اینجا اومده برای خودش آدم شده ، مدیر یکی از مک دونالدهای اینجاست. گفت لازمت دارم ، بعد اون هر چی میرفتم یا نبود یا نمیگفتن چه روزی کار میکنه بخاطر پالیسی احمقانشون.
بعد به این فکر میکنم که برای روکم کنی یه سری از آدما ، دلم میخواد به یه جایی برسم.
الان فکر میکنم برای راحتی خودمه که میخوام به یه جایی برسم.
امروز تو همین فکرها بودم که کاش کسی به من توی کار کمک کنه یه دختره اومد و گفت : به من گفتن کارایی که میکنی به من یاد بدی. منم که قند تو دلم آب شد. چون خیلی حالم بد بود و شبش فقط 3 ساعتی شاید خوابم برده بود از خدا خواسته .
همچنان منتظرم این خانمه که گرفتن دراگ تستش رو بده و استخدامش کنن. ساعات کاریم شاید کمتر بشه اما کارم بهتر میشه.
چقدر حالم از بعضیها به هم میخوره تو محیط کارم:
مثلا پسری که میاد کارتونها رو کنار میزنه تا من راحت تر رد بشم و بعد میگه فقط به خاطر تو و فکر میکنه که من یه دختر احمقی ام که با این حرفها یه دل نه صد دل ممکنه عاشقش بشم .
یا پسری که تو استارباکس کار میکنه ، وقتی قبل از شروع کارم ، تو استارباکس که نشستم و دارم قهوه ام را میخورم ، میاد برای خودشیرینی یه نوشیدنی برام میاره . البته این پسره یه خورده با بالاییه فرق داره ، چون این سعی میکنه به بقیه هم کمک کنه و فقط من رو نشونه نگرفته.
پسربچه ای که میگه به من امروز سلام ندادی ، هیکل فقط گنده کرده اما از نظر من بچه و خاله زنکه.فکر میکنه الان من واقعا طرز فکرم در حد همین کاریه که انجام میدم. بعضی آدما عقلشون کف پاشونه.
دختری که خیلی به این اهمیت میده که بقیه چی فکر میکنن و سعی میکنه همه چی رو برای بقیه توضیح بده. برای این آخری یه خورده دلم میسوزه.
دختری که حالا فکر میکنه سوپروایزره چه خری شده واسه خودش. بابا همش داری 50 سنت شاید بیشتر از من میگیری. فکر کردی کی هستی . وقتی راه میره آدم دلش میخواد بهش یه سوزه بزنه بادش خالی بشه. یه پسره هم اینطوریه.
من قبلا اینطوری نبودم همه آدما رو دوست داشتم. اما الان. از بعضی ها بدم میاد. دیگه دنبال این نیستم که همه دوستم داشته باشن و همه رو راضی نگه دارم.