کوتاه فکر

از صبح که بیدار شده اول به فکر این بوده که چه لباسی بپوشه بریم پیش وکیل. 

واقعا آدم چقدر میتونه کوتاه فکر باشه. 

سبک شدن

یه عالمه حرف برای سبک شدن دارم بزنم. 

کارم داره روح و جسمم رو خسته میکنه.تمام تلاشم رو دارم برای تغییر شرایطم میکنم.حتی کسی رو هم آوردم که کار من رو انجام بده اما هنوز قبول نکردن.  

دنبال یه کار دیگه هم میگردم که بتونم یه ذره از نظر مالی بهتر بشم. 

خیلی سخت تر از اون چیزی بود که فکرش رو میکردم. 

استرس تصادف تمام روانم رو به هم ریخته.شبا خوابم نمیبره . آخه پیرزن خرفت تو دیگه از کجا پیدات شد.  

آخه مرض داری مگه دختر ، وقتی کسی به فکر خودش نیست تو به فکر درآمد بیشتر برای اون هستی و میری منطقه رو نمیشناسی و تصادف میکنی. 

کی میگه اینحا آزادی هست ، آره فقط آزادی س..کس هست. وگرنه با کارگر و کارمند همون رفتاری میشه که تو ایران هست. اینجا هم پارتی بازی هست و صدات در نیاد میزنن تو سرت. 

خسته ام . دلم میخواد مامانم اینجا بود و بغلش میکردم و همینطور گریه میکردم. 

حوصله هیچ کس رو ندارم.حتی این پسره. 

مرتیکه آشغال ، این پسر ایرانیه ، هنوز با هم همخونه نشدیم ، بهش میگم میشه من پول پیش ندم ، میگه خوشگی ؟آخه مرتیکه بیشعور عوضی این چه طرز حرف زدنه . میگه من دلم سوخت و خواستم به یه دختر تنها کمک کنم . آخه مرتیکه عوضی چه کمکی ؟من مگه قراره مجانی اونجا باشم . قراره مثل شما پول بدم نه چیز دیگه . عوضی خیلی اعصابم رو به هم ریخته .  

همه چی الان رو اعصابمه . باید با یکی حرف بزنم که آروم بشم.  

تصمیم رو گرفتم که باهاشون همخونه نشم. این پسره الان من باهاش 6 ماهه دارم زندگی میکنم هیچ وقت با من اینطوری حرف نزده . چرا اکثر مردای ایرانی اینقدر پررو هستن. میدونم فردا چطوری حالت رو بگیرم. 

رو کم کنی

همکاره پرروی مکزیکی ، فکر کرده حالا من زبان حالیم نیست و از قانون اینچا چندان حالیم نیست و فعلا دارم کار سطح پایین انجام میدم ، فکر میکنه مدیر منه .  

به من گفت فلان کار رو انجام بدم ، من هم گفتم تا مدیر یا سوپروایزر نگه من انجام نمیدم. فکر کرده هر زری دلش بخواد میتونه بزنه. 

من فکر کردم دوستمه ، تو فیس بوکم ادش کرده بودم ، دیشب حذفش کردم . دیگه هم تحویلش نمیگیرم.  

فکر کرده یه ذره بهش خندیدم چه خبره دیگه . فکر میکنن من خیلی بدبختم که هر کاری هر کسی بگه من انجام میدم.  

 

صحبت از خنده شد ، حالم از این خنده های مصنوعی بعضیهاشون واقعا به هم میخوره . بابا خوب نخند مگه مجبوری . تو دلش میخواد سر به تن من نباشه بعد داره بهم لبخند میزنه.