روزهای متفاوت

هیچ روزی عین روز دیگه نیست.همه روزها با هم فرق دارن.وقتی دگیر روزمرگی یا بهتر بگم روزمردگی میشم، همون نیازهای اساسی آب ، غذا و سقف بالای سر هیچ چیزی دیگه برام جذابیت نداره. دوست ندارم به چیزی عادت کنم. اما بعضی موقعها که مواظب افکارم نیستم یا زندگی برام سخت میشه این اتفاق میفته. 

اون موقعه که یاد ورونیکا میفتم که تصمیم میگیره بمیره. عین خودم که یه زمانی این تصمیم رو گرفته بودم.اونوقت همه چی دوباره عوض میشه.

Are you happy with your drink

این سوالی بود که خانمی که تو استارباکس کار میکنه از یه مشتری پرسید. 

با خودم فکر میکردم من با چی خوشحال میشم. 

سال نو مبارک عزیز دلم

پارسال کجا بودم و امسال کجام. 

آدم واقعا نمیتونه پیش بینی کنه که هر لحظه چی میخواد و چی پیش میاد براش. 

پارسال شاید شروع خوبی نداشت چون مادربزرگم تازه فوت کرده بود ، اما به خوبی پیش رفت و تمام  لحظات تعطیلات رو بنا به گفته مشاورم از زندگی لذت بردم و خاطره ساختم .  

الان که به اون لحظات فکر میکنم (جاده ، خلیج فارس ، سی و سه پل ، شیراز ، اصفهان ، هفت سین عید ، خانواده ، قلیون ، بدون هیچ تعهدی ، آزادی ) انرژی میگیرم.یه خورده دلم تنگ میشه. 

الان میفهم که واقعا میشه زندگی رو لحظه به لحظه سپری کرد بدون اینکه هیچ لحظه ای برات تکراری بشه. 

پارسال برای خانواده آرزوی سلامتی و شادی کردم . امسال هم همین طور . دوست دارم شاد و سلامت باشن همیشه همیشه.