در کمال سادگی

تا وقتی من تو فکر و قلبت و جلوی چشمات هستم مهم نیست با چند تا مرد کار میکنی و حرف میزنی.  

گذشته رفته مهم الانه. 

 حرفای خوبی که میزنه اما من نمیتونم فکرش رو که بخونم.

دو روز پیش هم بچه اش رو دیدم .با نمکه.13 سالشه. 

امروز یکی گفت این پسره خوبی هستش.

تاریخ مصرف

انگار تاریخ مصرف فقط برای کالا نیست برای آدما هم هست.بعضی ها دیگه اینقدر تکراری میشن که دیگه حرفی برای گفتن ندارن.  

باشگاه ، کار ، تلویزیون ، خواب. 

آدم حالت تهوع بهش دست میده.

همه چی فکر و احساسه

امروز که داشتم یه کیکی که خیلی دوست دارم با چایی میخوردم ، خودم نخریده بودم.من فقط خواسته بودمش و الان داشتمش. اما الان دوسش ندارم.الان ازش لذت نبردم.

هر چی که برام تو این مدت اتفاق افتاده واقعا عجیبه.الان دارم سوار ماشینی میشم که چند وقت پیش گوشه خیابون دیدم و خوشم اومد.الان دارم ازش استفاده میکنم.