چقدر این یکماه و نیمی که مونده سخت میگذره و سریع . انتظار کشیدن هم خیلی مزخرفه ها .
سلام به همه دوستان قدیمی
تقریبا بعد از یکسال تاخیر و تنبلی دوباره اومدم . تو این یکسال خیلی چیزهای جدیدی یادگرفتم و پخته تر شدم ( شاید به قول مامانم داناتر ) از این کلمه خیلی بدم میاد . چراشو شاید بعدا بگم . اتفاقات خیلی خیلی مهمی تو این مدت برای من و همسرم افتاده که میتونه سرنوشتمون رو عوض کنه فعلا نمیتونم چیزی بگم چون هنوز نتیجه کار قطعی نشده .
چقدر عاشق این روزهای ابری و بارونی ام .چه خاطرات خوب و تلخی از این روزها دارم . با یادآوری بعضیهاشون لبخند میزنم و با یادآوری یکسری از خاطراتم گاهی قطره اشکی سرازیر میشه . نمیدونم شاید این احساس منه روزهای آخر سال خیلی سریع میگذره .شاید دوست دارم سریع تموم بشه .نمیدونم .
پنج ماهه از شرکتی که کار میکردم استعفا دادم ، هنوز حقوقم را نتونستم بگیرم . اونوقت میگن بحران در آمریکا . این کمترین چیزی که آدم میتونه انتظار داشته باشه که در قبال کارش حقوقی دریافت کنه . کسی شرخر سراغ نداره ؟