sky diving

واقعا تجربه عالی و ترسناکی بود.بعد 3 ساعت رانندگی به سانتا باربارا رسیدیم. 7 نفری بودیم.از ارتفاع 13000 فیتی ،  پریدیم پایین. فیلمش رو دیده بودم اما فکر نمیکردم اینقدر ترسناک باشه.موقع پریدن نمیدونستم باید چیکار کنم.همراهم بهم هیچی نگفته بود. 

خلاصه پریدیم.تا لحظه باز شدن چتر فقط جیغ میکشیدم.مرگ رو کامل احساس کرده بودم. از اینکه زیر پام خالیه حس خوبی نداشتم.ندرست مثل اون موقعی که داشتم تو دریا غرق میشدم. دلم میخاست هر چه زودتر به زمین برسم. بعد باز شدن چتر زندگی رو احساس کردم.حس خوبی بود.چند ثانیه ای پرواز کردم.ترس شیرینی بود.البته بگم هر کس حاضر نیست این کار رو انجام بده.

هدیه تولدم

تولدم چند روزه دیگه است اما فردا تولد هم خونه قبلیه . میخوام با همدیگه کار هیجان انگیز انجام بدیم. شیرجه تو آسمون. فردا ساعت دو بعدازظهر. میدونم ترسناکه . خطرناکه اما شاید یه مرحله جدیدی رو تو زندگی به روی من باز کنه. روبروشدن با ترس از ارتفاع. 

خرجش هم زیاده .برای 40 ثانیه با عکس 300 تومن در میاد.

هم خونه جدید

بالاخره بعد 6 ماه از این جدا شدم ، فقط میخواستم دیگه پیشش نباشم . اما جدا شدن ازش هم راحت نبود چون خیلی بهم کمک میکرد و دیگه هیچ آزادی و استقلالی برای انجام کارام نداشتم .  

وسایلم رو با برادرش کمک کرد تا خونه جدید بردن. دو روز دیگه هم پیشش بودم حتی گفت برو وسایلت رو بیار و اینجا زندگی کن . یه خورده سست و تنبل شدم که دوباره برگردم و خودم رو به سختی نندازم . اما از هم خونه ای جدید خجالت کشیدم که رو قولم نبودم.   

خلاصه اولین شب بدون اون بودن داره میگذره دوباره یه تغییر تازه که ممکنه خیلی برام سخت باشه اما برای آینده ام خوبه . 

 

پلهای پشت سرم رو خراب کردم تا به جایی که قبلا بودم دوباره برنگردم چون جای خوبی نبود موقت تحملش کردم.