پائولو جون

این مغازه همیشه همان حجمی رو داشته که میخواستم. شاید زندگی من هم همونی بوده که میخواستم باشه.

 

چرا از زندگی بیشتر بخوام؟ 

  

اگه به رویاهام برسم ممکنه بعدش دیگه انگیزه ای برای زندگی نداشته باشم. 

 

چقدر به این جملات تو این چند روز فکر کردم.

 

خستگی

روزای سختیه.خیلی کارم سنگینه.خیلی خسته میشم.وقتی برمیگردم فقط غذا درست میکنم و میخوابم. 

البته دیروز فیلم لاست رو دیدم.   

به قولهایی که به خودم میدم برای بالابردن اطلاعاتم نمیتونم عمل کنم . نمیدونم چه مرگم شده.انرژی ندارم.  

 

داره روزا تکراری میشه . بدون هیچ لذتی از زندگی. 

 

مامان دلش برام خیلی تنگ شده . خیلی مغروره . وقتی چیزی رو به زبون میاره دیگه معلومه که بهش خیلی سخت میگذره.عاشقتم مامان. 

 

دیروز ازم پرسید : اینجا که داشتی خوب پول در میاوردی و زندگیت خوب پیش میرفت ، چرا خواستی بری؟  

گفتم : یه چیزی تو وجودم میگفت باید برم. نمیشه توضیحش داد که چیه.سخته. 

کلا همه چی این روزا سخت شده.

درد دل

خوب میخوام اینجا راحت باشم.میخوام حرف دلم رو بزنم.من اینجا تنهام.پس به کی حرفام رو بگم.دارم احساس خفگی میکنم.چند روزیه میترسم از اینکه مامان شده باشم.از بس این پسره گفته که بچه میخواد . بهش گفتم من میکشم این بچه رو ، چون الان تو موقعیتی نیستم که بچه داری کنم.گفت مگه تو من رو دوست نداری ؟ 

آخه چقدر مغز یه آدم میتونه کوچیک باشه ؟ ها . دوست داشتن جوابگوی حداقل 20 سال زحمت کشیدن برای یه بچه رو میده . تازه این که مرد دلخواه من نیست. خوبه ها . شاید توقع من زیاده. 

خیلی مدل قبلی خودمه . نمیدونم در مورد دوست پسره ایرانم هم همین فکر رو میکردم. 

شاید دارم تو دیگران دنبال خودم میگردم. 

الان داشتم فیس بوکم رو نگاه میکردم. دوستام رو چک میکردم. 

یکی عاشق، یکی فقط به فکر تفریح و بی خیال همه چی ، یکی به فکر نشون دادن پول و ثروتی که داره ، یکی به فکر آزادی و سیاست و مملکت ، یکی مهمترین مساله زندگیش بچه اش هست ، یکی به فکر فیلم و هنرپیشه ها ، یکی مهمترین مساله زندگیش شوهرشه  و .... 

به این فکر میکردم کدومشون خوشبختن . کدومشون اون زندگی رو میکنن که واقعا میخوان. کدومشون به رویاهاشون تحقق بخشیدن.  

من دوست ندارم هر روز یه کار رو انجام بدم . به کی بگم. 

آموزشگاهی که اینهمه براش زحمت کشیدم بالاخره تعطیل شد. 

دارم اینجا کار جدی تری رو شروع میکنم. میخوام بیشتر پول پس انداز کنم. 

دیشب بهمون خوش گذشت . رفتیم با برادرش خرید و با هم غذا درست کردیم. 

دیگه حرفام تموم شده باید برم برای لایسنسم بخونم.بای دختر گلم.